- باز شدن
- گشاده شدن (درو مانند آن) گشود شدن مفتوح گردیدن
معنی باز شدن - جستجوی لغت در جدول جو
- باز شدن ((شُ دَ))
- گشاده شدن، رفتن
- باز شدن
- گشاده شدن، گشوده شدن، وا شدن، گشوده شدن گره
کنایه از آمادۀ کار شدن، دایر شدن
بازگشتن
کنار رفتنبرای مثال به اصل باز شود فرع و هست نزد خرد / هم این حدیث مسلّم هم این مثل مضروب (ادیب صابر - ۲۱)
- باز شدن
- Opening
- باز شدن
- открытие
- باز شدن
- Öffnung
- باز شدن
- відкриття
- باز شدن
- otwarcie
- باز شدن
- abertura
- باز شدن
- apertura
- باز شدن
- apertura
- باز شدن
- ouverture
- باز شدن
- opening
- باز شدن
- การเปิด
- باز شدن
- pembukaan
- باز شدن
- उद्घाटन
- باز شدن
- פְּתִיחָה
- باز شدن
- ufunguzi
- باز شدن
- উদ্বোধন
- باز شدن
- افتتاح
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شریک شدن، یا انباز شدن با یکدیگر. اشتراک
رایج شدن رواج یافتن مدشدن
پدیدار شدن، نمایان شدن، ظاهر شدن، آشکار شدن
بار گردیدن بصورت بار در آمدن، یا بار بگردن کسی بار گردن کسی شدن، سربار کسی شدن
Opened
открытый
geöffnet
відкритий